per
انجمن علوم علفهای هرز ایران
دانش علفهای هرز ایران
1735-3548
2014-11-22
10
2
132
121
14907
Research Paper
تاثیر افزودنیهای مختلف در افزایش کارایی علفکش سولفوسولفورون در کنترل علفهرز جودره در مزارع گندم
Effect of Some Adjuvants on Sulfosulfuron Efficacy in Hordeum spontaneum Control in Wheat Fields
سیروان بابایی
1
حسن علیزاده
malizade@ut.ac.ir
2
محمدعلی باغستانی
baghestani@hotmail.com
3
محمدرضا نقوی
mnaqavi@ut.ac.ir
4
دانشگاه تهران
دانشگاه تهران
موسسه تحقیقات گیاهپزشکی
دانشگاه تهران
مطالعهای با هدف بررسی کارایی افزودنیهای مختلف علفکش سولفوسولفورون در کنترل علفهرز جودره در مزارع گندم کرج، کامیاران و مرودشت در سالهای 91 و 92 به اجرا درآمد. تیمارها شامل غلظت توصیه شده سولفوسولفورون، با و بدون سولفاتآمونیوم و روغن ولک، سولفوسولفورون+متسولفورون+ سورفکتانت Tmix، و شاهد بدون کنترل بود. از سولفوسولفورون+ فنیتروتیون نیز بدلیل کنترل همزمان سن گندم و اثر سینرژیستی این حشرهکش فسفره درکنترل علفهایهرز استفاده شد. نتایج بدست آمده در هر سه مکان تا حدودی مشابه بود. نتایج حاصل نشان داد که تیمار سولفوسولفورون+سولفات آمونیوم دارای بیشترین کارایی در کاهش خسارت و کنترل مناسبتر این علفهرز نسبت به سایر تیمارها بود. لازم به ذکر است که بطور کل کاربرد علفکش علیرغم اینکه در مرحله گره دوم تاثیر بیشتری در کاهش صفات وزنتر، وزن خشک، وزن و قطر بذر جودره (به ترتیب 10، 15، 18 و 9 درصد) نسبت به مرحله پنجه داشت، اما کاربرد علفکش در مرحله پنجهزنی علفهرز نسبت به گره دوم، تاثیر بیشتری در کاهش خسارت این علفهرز و سایر علفهایهرز و همچنین افزایش صفات مربوط به گیاه زراعی گندم شد. همچنین کاربرد علفکش سولفوسولفورون به تنهایی کمترین تاثیر را نسبت به سایر تیمارها در کنترل جودره داشت. پیشنهاد میشود در مناطق آلوده به جودره از افزودنی سولفات آمونیوم با سولفوسولفورون جهت تاثیر بیشتر در کنترل جودره در مرحله پنجهزنی استفاده شود.
Field experiments were conducted to evaluate the effect of various adjuvants on reducing Hordeum spontaneum damage in wheat fields at Karaj, Kamyaran and Marvdasht during 2013 and 2014. Treatments comprised sulfosulfuron, sulfosulfuron + ammonium sulfate, sulfosulfuron + volck oil, sulfosulfuron + fenitrothion (a phosphorus insecticide), sulfosulfuron + metsulfuron all in recommended doses and check plots. Results revealed that there were similarities among locations of experiment. Furthermore, sulfosulfuron + ammonium sulfate had the highest efficiency to control H. spontaneum compared to other treatments. In general, although herbicide + adjuvant applications in second nod of the weed had the highest effect on fresh and dry weight, weight and seed diameter (10, 15, 18, and 9 percent respectively) of H. spontaneum, its application in tillering stage was superior because of better control of other weeds and likewise enhanced wheat characteristics. Also, sole application of sulfosulfuron had the lowest effect on H. spontaneum control. According to these results applying sulfosulfuron + ammonium sulfate in the tillering stage of H. spontaneum was recommended in infested areas.
https://ijws.areeo.ac.ir/article_14907_7f7e21c5f7aa633eb991ec7bd200d944.pdf
مرحله رشد
روغن ولک
سولفات آمونیوم
حشرهکش
Growth stage
volck oil
ammonium sulfate
insecticide
per
انجمن علوم علفهای هرز ایران
دانش علفهای هرز ایران
1735-3548
2014-11-22
10
2
133
143
14909
Research Paper
تأثیر زمان تهیه بستر بذر و شیوه مدیریت علفهایهرز بر جمعیت علفهایهرز و عملکرد کمی و کیفی چغندرقند
Effect of Seed Bed Preparation Time and Weed Management Method on Weed Biomass, Yield and Quality of Sugar Beet
محمد عبداللهیان نوقابی
noghabi@yahoo.com
1
رضا خمیس آبادی
r.khamisabadi@gmail.com
2
علی کاشانی
3
داریوش فتح اله طالقانی
4
موسسه تحقیقات چغندر قند
دانشگاه آزاد کرج
دانشگاه ازاد کرج
موسسه تحقیقات چغندر قند
بهمنظور بررسی تاثیر زمان تهیه بستر بذر و شیوه مدیریت علفهایهرز بر عملکرد کمی و کیفی چغندرقند آزمایشی در سال زراعی 1389-1388 در شهرستان کنگاور بهصورت کرتهای خرد شده بر پایه طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار انجام شد. عامل اصلی زمان تهیه بستر (A) دارای سه سطح (a1- تهیه بستر بذر و ایجاد جوی و پشته به طور کامل در پاییز به همراه کاشت گیاه پوششی جو، a2- تهیه بستر بذر و ایجاد جوی و پشته بهطور کامل در پاییز بدون کشت جو a3- تهیه بستر بذر و ایجاد جوی و پشته بهطور کامل در بهار) بود. عامل فرعی روش مدیریت علفهایهرز (B) نیز دارای سه سطح (b1- کنترل علفهایهرز بهروش وجین دستی در دو مرحله + دو مرحله کنترل شیمیایی، b2- کنترل علفهایهرز بهروش شیمیایی شامل سه مرحله استفاده از علفکشها و b3- عدم کنترل علفهایهرز (شاهد با علفهرز) بود. نتایج نشان داد زیستتوده علفهایهرز بهطور معنی داری تحت تاثیر روش تهیه بستر بذر قرار گرفت و میانگین زیست توده علفهایهرز مزرعه پیش از کاشت چغندرقند، در تیمار تهیه بستر بذر در بهار حدود دو برابر تیمار تهیه بستر در پاییز بود. روش تهیه بستر بذر بهطور کامل در پاییزه همراه با جو باعث کاهش 28 درصدی وزن علفهایهرز مزرعه و در نتیجه موجب افزایش 16 درصدی عملکرد ریشه چغندرقند گردید. روش کنترل تلفیقی علفهایهرز (85 درصد) موفق تر از شیوه کنترل شیمیایی (70 درصد) آنها بود. نتایج تجزیه واریانس عملکرد کمی و کیفی چغندرقند نشان داد اثر زمان تهیه بستر بذر بر عملکرد ریشه در سطح یک درصد معنیدار بود. بیشترین عملکرد ریشه چغندرقند در تیمار بستر پاییزه بدون جو (64 تن در هکتار) و تیمار بستر بهاره کمترین عملکرد ریشه (54 تن در هکتار) را تولید نمود. اثر روش مدیریت علفهرز نیز باعث معنیدار (P<0.01) شدن عملکرد ریشه، عملکرد شکر و شکر سفید گردید. تیمار کنترل تلفیقی دارای بیشترین عملکرد ریشه (73 تن در هکتار) و تیمار شاهد با علفهرز دارای کمترین عملکرد ریشه (35 تن در هکتار) بود. تیمار کنترل شیمیایی با عملکرد ریشه (71 تن در هکتار) نیز با تیمار کنترل تلفیقی در یک گروه آماری قرار داشت. بنابراین با تهیه بستر بذر بهطور کامل در پاییز و کشت چغندرقند در اولین فرصت ممکن در بهار و با اعمال مدیریت مناسب جهت کنترل علفهایهرز عملکرد کمی و کیفی چغندرقند افزایش مییابد. با این روش ضمن کاهش تلفات رطوبت ذخیره شده در خاک به دلیل عدم انجام خاکورزی برای تهیه بستر در بهار، امکان کاشت زودتر چغندرقند نیز فراهم میگردد.
This experiment was conducted during 2009-2010 in Kangavar, Iran, to study the effect of seedbed preparation time and weed management method on sugar beet yield quality and weed population. The experimental design was split plot in the form of a randomized complete block design with four replications. The main factor was seedbed preparation time (A) in three levels (a1- Seedbed preparation in the fall with barley, a2- Seedbed preparation in the fall without barley and a3- Seedbed preparation in spring). The sub factors were weed management methods (B) in three levels (a1- Integrated weed management, a2- Chemical weed control and a3- Weedy check). The results showed that weed biomass was significantly affected by seedbed preparation time. Before sugar beet drilling, weed dry weight of seedbed preparation in spring was 2 fold of seedbed preparation in the fall. The seedbed preparation treatment in the fall with barley as mulch caused 28% reduction in weed biomass and consequently 16% increase in root yield of sugar beet. Integrated weed management was more affective (85%) than that of chemical weed control (70%). The analysis of variance (ANOVA) indicated that seedbed preparation time significantly affected root yield. The highest root yield (64 t ha-1) was achieved in the fall seedbed without barley and the lowest root yield (54 t ha-1) was recorded in spring seedbed preparation time. The ANOVA showed that main effect of weed management method was significant (P<0.01) for root, sugar and white sugar yield of sugar beet. The highest root yield (73 t ha-1) was achieved in the integrated weed management treatment and weed infested control had the lowest root yield (35 t ha-1). There was no significant difference between root yield of sugar beet in chemical weed control (71 t ha-1) and that of integrated weed management treatment. Therefore, preparing the seedbed fully in the fall and drilling sugar beet in the first possible time in spring, and applying the suitable weed management method, it is possible to increase yield and quality of sugar beet. In this system, soil water may be save due to reducing tillage and also there is a chance for early drilling sugar beet in the spring.
https://ijws.areeo.ac.ir/article_14909_925d7a21d83e0666fe2cc9e08b49b459.pdf
کشت زودهنگام
عملکرد ریشه
عیار چغندرقند و مدیریت تلفیقی علفهایهرز
Seedbed preparation in autumn
early drilling
integrated weed management
root yield and sugar content
per
انجمن علوم علفهای هرز ایران
دانش علفهای هرز ایران
1735-3548
2014-11-22
10
2
145
153
14922
Research Paper
کارایی مقادیر مختلف دو نوع تجاری علفکش کلوپیرالید در مهار علفهایهرز کلزا
Efficiency of Two Commercial Forms of Clopyralid at Different Doses in Controlling Canola Weeds
پرویز شیمی
parvizshimi@gmail.com
1
رضا پورآذر
reza.pourazar@gmail.com
2
فرخ الدین قزلی
3
حمیدرضا ساسان فر
sasanfar@live.com
4
موسسه تحقیقات گیاهپزشکی
مرکز تحقیقات اهواز
مرکز تحقیقات فارس
دانشگاه فردوسی مشهد
بهمنظور مقایسه دو نوع کلوپیرالید (30% اس ال) ساخت کارخانههای مختلف با نامهای تجارتی لونترل و واچ و اثر مقادیر مختلف آنها بر روی کلزا و علفهایهرز، آزمایشی در قالب بلوکهای کامل تصادفی، با 4 تکرار و 12 تیمار در استانهای فارس و خوزستان انجام شد. تیمارها عبارت بودند ازسمپاشی لونترل و واچ در میزانهای 6/0، 8/0، 1، 2/1 و 4/1 لیتر ماده تجاری در هکتار در زمان 10-5 سانتیمتری علفهایهرز، علفکش بوتیزان استار (کوین مراک 8/8% + متازاکلر 3/33%) به عنوان شاهد، بعد از کاشت و قبل از آبیاری اول و سبز شدن کلزا به میزان 5/2 لیتر ماده تجاری در هکتار وشاهد بدون علفهرز در طول فصل.کلیهکرتهابا 75/0 لیتر از ماده تجاری در هکتار ازعلفکش سوپر گالانت 8/10% امولسیون (هالوکسی فوپ-آر- متیل استر) علیه علفهایهرز باریک برگ سمپاشی گردیدند.نتایج نشان داد اثر کلوپیرالید روی گیاه کلزا برای هر دو نوع این علفکش مشابه و تا 8/0 لیتر در هکتار آن در مناطق آزمایش اثر سوءروی کلزا نداشت. مقدار یک لیتر در هکتار آن با خسارت جزئی منجر به افت عملکرد کلزا نگردید و کنترل مناسب تری روی علفهایهرز داشت. علفهایهرز غالب استان فارس تاتاری (Cardauus pycnocephalus L.) و هفت بند(Polygonum aviculare L.) بودند که کنترل آنها توسط یک لیتر کلوپیرالید بیشترین عملکرد کلزا (28%) را در بر داشت. در خوزستان، بیشترین مقدار کلوپیرالید که به کلزا خسارت وارد نیاورد یک لیتر در هکتار از هر دو نوع تجاری بود که توانست علفهایهرز کنگر ابلق (L. Silybum marianum)، وایه (Ammi majus L.)، شاه افسر (Melilotus officinalis (L.) Pallas) و پنیرک (Malva spp.) را مهار کرده و عملکرد کلزا را بیش از 200 درصد افزایش دهد.
In order to compare two commercial forms of clopyralid (30% SL) under the trade names of Lontrel and Watch and their high dose effects on canola, an experiment was conducted in randomized complete blocks design with 12 treatments and 4 replications in Fars and Khuzestan provinces during 2008-9. Treatments included post-emergence application of Lontrel and Watch at 0.6, 0.8, 1, 1.2 and 1.4 L.-ha., pre-emergence application of quinmerac+metazachlor (Butisan Star, 42.1% SC) at 2.5 L.-ha. and weed free check. All plots were sprayed with 0.75 L.-ha. of haloxyfop-R-methyl ester (Galant Super 10.8% EC) post emergence against grass weeds. Results indicated that both types of clopyralid were safe on canola up to 0.8 L.-ha. One L.-ha. of clopyralid caused slight damage to canola, but soon recovered and did not affect yield, while better control of weeds was observed. Control of dominant weeds (Cardauus pycnocephalus L. and Polygonum aviculare L.) in Fars province, by one L.-ha. of both commercial forms of clopyralid resulted in highest canola yield increase (28%). Control of dominant weeds in Khuzestan, including Silybum marianum L., Ammi majus L., Melilotus officinalis (L.) Pallas and Malva spp., by one L.-ha of both commercial forms of clopyralid increased canola yield by over 200 per cent.
https://ijws.areeo.ac.ir/article_14922_c4fb49aab46aab73ef2bfc399ab73b22.pdf
علفهایهرز پهن برگ
لونترل
میزان مصرف
واچ
Broad leaf weeds
Canola
Dosage
Lontrel
Watch
per
انجمن علوم علفهای هرز ایران
دانش علفهای هرز ایران
1735-3548
2014-11-22
10
2
155
166
14923
Research Paper
ارزیابی شاخصهای تحمل و رقابت 18 ژنوتیپ گندم با علفهایهرز
Evaluation of Weed Tolerance and Competition Indices of 18 Wheat Genotypes
حمیدرضا محمددوست چمن آباد
1
مهپاره بخشی
2
علی اصغری
a_asghari@uma.ac.ir
3
شیوا محمدنیا
4
دانشگاه محقق اردبیلی
دانشگاه محقق اردبیلی
دانشگاه محقق اردبیلی
دانشگاه محقق اردبیلی
انتخاب ارقام با توانایی رقابت بالا اهمیت زیادی در مدیریت تلفیقی علفهایهرز دارد. این آزمایش بهمنظور مطالعه شاخصهای تحمل و رقابت 18 ژنوتیپ گندم در شرایط رقابت و عدم رقابت با علفهایهرز در شرایط طبیعی در سال زراعی 1390-1389 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی مغان، دانشگاه محقق اردبیلی انجام شد. نتایج آزمایش نشان داد که شاخصهای تحمل و رقابت در ژنوتیپهای گندم تفاوت معنیداری داشتند. شاخص اختلاف عملکرد در شرایط رقابت و عدم رقابت ژنوتیپها بین 3/110 تا 0/915 کیلوگرم در هکتار بود. اکثر شاخصهای تحمل از جمله شاخص میانگین، شاخص میانگینهارمونیک و شاخص تحمل علفهایهرز در ژنوتیپ N-80-19 و الوند بیش از سایر ژنوتیپهای و در ارقام دبیرا و طوس کمتر از سایر ژنوتیپها بود. در بین شاخصهای تحمل شاخص تحمل علفهایهرز و توانایی رقابت علفهایهرز در گروهبندی ژنوتیپهای گندم از نظر تحمل علفهایهرز کارایی بیشتری داشتند. شاخص رقابت در ژنوتیپ C-85-9 و الوند بیش از سایر ژنوتیپهای گندم بود. نتایج این آزمایش نشان میدهد که ارقام گندم توانایی رقابت مختلفی در برابر علفهایهرز دارند و از این تفاوتها میتوان در برنامههای مدیریت غیرشیمیایی علفهایهرز استفاده نمود.
Choosing varieties with high weed competitiveness is important in integrated weed management (IWM). This experiment was carried out in order to study weed tolerance and competition indices of 18 wheat genotypes under natural weed interference or without interference at the research field of agricultural faculty, University of Mohaghegh Ardabili, during 2010-2011 growing season. Significant differences were found in the indexes of wheat genotypes. Stress tolerance index of genotypes was between 110.3 to 915.0 kg ha-1. More tolerance indices such as Mean Productivity, Harmonic index and Weed Interference Tolerance Index were higher for N-80-19 and Alvand genotypes and lower for Dabira and Toos than others. Among the tolerance indices, weed interference tolerance index (WITI) and ability of weed competition (AWC) were more efficient to classify wheat genotypes to weed tolerance. Alvand and C-85-9 genotypes had the highest competitive index (CI). This finding can be used for non-chemical weed management programs.
https://ijws.areeo.ac.ir/article_14923_c49061fb8cc14f1d375bedaa0c9a3722.pdf
ارقام گندم
قدرت رقابت
مدیریت غیرشیمیایی علفهایهرز
Competitive ability
non-chemical weed management
wheat cultivar
per
انجمن علوم علفهای هرز ایران
دانش علفهای هرز ایران
1735-3548
2014-11-22
10
2
167
178
14924
Research Paper
بررسی تغییرات سطح خواب بذر تاتوره در خاک پس از ریزش از گیاه مادری
Changes in Seed Dormancy in Soil after Seed Rain of Datura stramonium
سارا بازیار
bskr_sh@yahoo.com
1
سعید وزان
s_vazan@yahoo.com
2
حسین نجفی
3
مصطفی اویسی
moveisi@ut.ac.ir
4
دانشگاه آزاد کرج
دانشگاه آزاد کرج
موسسه تحقیقات گیاهپزشکی
دانشگاه تهران
بهمنظور بررسی تغییرات سطح خواب بذر تاتوره در خاک پس از ریزش از گیاه مادری، آزمایشی فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی با سه تکرار بر روی علفهرز تاتوره (L. Datura stramonium ) در سال 1392- 1391 در شهر کرج به اجرا در آمد. تیمارهای آزمایش شامل، عامل اول رطوبتهای مختلف در خاک در سه سطح 1- خاک خشک(H1) ،2- خاک دارای رطوبت متناوب (H2)، 3- خاک مرطوب (H3) و عامل دوم سطوح دمایی در چهار سطح که در واقع شبیهسازی دمای ماههای مختلف از زمان ریزش تا شروع مجدد رشد به صورت تلفیق ماههای آذر و دی (T1)، بهمن و اسفند (T2)، فروردین (T3) و در نهایت اردیبهشت و خرداد (T4)، که بر توده بذر تاتوره اعمال گردید. پس از اعمال هرکدام از تیمارها (به مدت 30 روز)، جهت بررسی تاثیر آنها بر تغییرات سطوح خواب بذر، آزمایشات جوانهزنی در دامنه دمایی 8 تا 35 درجه سانتیگراد انجامگرفت. سپس بر اساس تخمین پارامترها، به بررسی رابطه دما و رطوبت با مدلهای جوانهزنی پرداخته شد. نتایج تجزیه واریانس بذرهای تاتوره پس از اعمال تیمارهای رطوبتی و دمایی متفاوت حاکی از این استکه تمامی تیمارها به همراه اثرات متقابل آنها دارای اثرمعنیدار بر روی جوانهزنی بذرهای تاتوره میباشند. پارامترهای تابع سیگموئیدی سه پارامتره برای دما و سطوح رطوبتی مختلف، دارای تفاوت الگوی جوانهزنی در بین تیمارهای مختلف میباشد. اثر تیمارهای آزمایش بر شکست خواب و افزایش نرخ جوانهزنی بذر تاتوره بیانگر اینبودکه زمانیکه بذرها در خاک خشک (H1) قرار میگیرند، افزایش تدریجی دمای محیط باعث افزایش ضریب جوانهزنی در آنها میگردد که البته این افزایش در برابر دو خاک مرطوب و خاک دارای رطوبت متناوب مقدار ناچیزی داشت. بهعبارتی بذرهای تاتوره زمانیکه تحت تاثیر سطوح دمایی 4 و 7 درجه سانتیگراد (هرکدام به مدت یکماه) قرار گرفتند، در هر سه سطح رطوبت خاک از جوانهزنی برخوردار نبودند، اما به تدریج با افزایش دمای محیط به 15 و 23 درجه سانتیگراد در طی چند مرحله، تغییراتی در سطوح خواب بذرها دیده شد و شاهد افزایش تدریجی نرخ جوانهزنی به خصوص در خاک متناوب بودیم.
To investigate the level of datura seed dormancy in the soil after the seed rain, a factorial experiment based on randomized complete blocks design was conducted in three replications, during 2011–2012 in Karaj. Factors comprised three moisture regimes (moisture levels inclouded 1- dry (H1), 2- alternate wetting and drying (H2), 3- moisture (H3) ) and four temperatures of seed storage (temperatures in four months of the seed rain to restart growth integrated December and January (T1), February and March (T2), April (T3) and at the end of May and June (T4)) in a factorial combination were applied on Datura seed mass. After applying each treatment, germination tests at temperatures of 8, 14, 20, 28 and 35°C were performed. Then according to the estimated parameters, the relationship between temperature and moisture with Hydro-Thermal models which was investigated. Results indicated that response of germination percentage adequately described with segmented functions, continually. When the seeds were completely at dry conditions, a gradual increased in temperature increases the rate of germination. However, this increase was negligible compared with the increase observed in response to the two other levels of moisture levels (H2- H3). No germination was found at temperatures 4 & 7°C, irrespective of moisture levels. While with increasing temperature up to 15 and 23°C, the rate of germination increased considerably, especially for alternate wetting and drying conditions.
https://ijws.areeo.ac.ir/article_14924_920120f3968d3c983851e18eeccfe58c.pdf
علفهرز تاتوره
مدل دو تکه ای
تغییرات سطوح خواب بذر
جوانهزنی
زمان نگهداری
Datura stramonium L
triangular function
changes in seed dormancy levels
Germination
storage time
per
انجمن علوم علفهای هرز ایران
دانش علفهای هرز ایران
1735-3548
2014-11-22
10
2
179
190
14925
Research Paper
جهش در آنزیم استیل کوآنزیم آ کربوکسیلاز، مکانیسم مقاومت عرضی بیوتیپهای یولاف وحشی(Avena ludoviciana Deuri.) به علفکشهای بازدارنده ACCase
Mutations in Acetyl-CoA Carboxylase Enzyme, Mechanism of Cross Resistance in Wild Oat (Avena ludoviciana Deuri.) Biotypes to ACCase Inhibitor Herbicides
فاطمه بناکاشانی
1
اسکندر زند
pishnahad@areo.ir
2
محمدرضا نقوی
mnaqavi@ut.ac.ir
3
حمیدرضا ساسان فر
sasanfar@live.com
4
دانشگاه صنعتی اصفهان
موسسه تحقیقات گیاهپزشکی
دانشگاه تهران
دانشگاه فردوسی مشهد
به منظور تشخیص مکانیزم احتمالی مقاومت براساس محل عمل و نوع جهشهای صورت گرفته در آنزیم ACCase، 13 بیوتیپ یولاف وحشی(Avena ludoviciana Deuri.) جمعآوری شده از استان خوزستان که دارای مقاومت عرضی به علفکشهای بازدارنده ACCase بودند آزمایشات مولکولی انجام شد. در این آزمایشات جهشهای مهم در محل کربوکسیل ترانسفراز آنزیم ACCase (شامل چهار جهش ایزولوسین-2041-آسپاراژین، سیستین-2088-آرژنین، ایزولوسین-1781-لوسین و آسپارتیک اسید-2078-گلایسین) مورد بررسی قرارگرفتند. برای انجام این مطالعه از روشهای CAPS و dCAPS استفاده شد. هردو روش شامل سه مرحله استخراج DNAاز بیوتیپهای مورد آزمایش،PCR با استفاده از پرایمرهای اختصاصی و در نهایت هضم توسط آنزیم برشی اختصاصی بود. نتایج این تحقیق نشان داد که 8/53 درصد بیوتیپهای مقاوم به بازدارندههای ACCase دارای جهش ایزولوسین-1781-لوسین و 6/7 درصد بیوتیپها دارای جهش آسپارتیک اسید-2078-گلایسینمیباشند. در بین بیوتیپهای مورد بررسی تنها یک بیوتیپ دارای دو جهش (ایزولوسین-1781-لوسین و آسپارتیک اسید-2078-گلایسین) بود و در هیچکدام از بیوتیپهای مورد مطالعه جهش ایزولوسین-2041-آسپاراژین و سیستین-2088-آرژنین دیده نشد. بنابراین الگوهای مختلف مقاومت عرضی بیوتیپهای یولاف وحشی به دلیل وجود جهشهای مختلف در ناحیه کربوکسیل ترانسفراز آنزیم ACCase میباشد.
In order to detect the probability of ACCase inhibitor herbicides target-site based resistance of 13 wild oat (Avena ludoviciana Deuri.) biotypes, molecular experiments were performed using CAPS and dCAPS methods. Biotypes were collected from khuzestan province and which showed cross-resitance to ACCase inhibitors. The above-mentioned molecular methods were used to identify the locations of four important mutations (Isoleucine-2041-Asparagine, Cystein-2088-Arginin, Isoleucine-1781-Leucine and Aspartic acid-2078-Glycine) responsible for target site based herbicide resistance in the carboxyltransferase domain of ACCase enzyme. Both approaches involve DNA extraction, PCR using specific primers and restriction digests of PCR products with restriction enzymes. Results of experiments showed that Isoleucine-1781-Leucine and Aspartic acid-2078-Glycine mutations were observed in 53.8% and 7.6% of resistant wild oat biotypes, respectively. Among the investigated biotypes, only one biotype had two mutations (Isoleucine -1781-Leucine and Aspartic acid-2078-Glycine). Thus, different mutations in the carboxyl transferase domain of ACCase enzyme were the reason of various cross resistance patterns among wild oat biotypes.
https://ijws.areeo.ac.ir/article_14925_34f3d0358ecbca8690b1b4154bfbdce7.pdf
جهش
مقاومت مبتنی بر محل هدف
آنزیم ACCase
CAPS
dCAPS
Mutation
Target site-based resistance
ACCase enzyme
CAPS
dCAPS
per
انجمن علوم علفهای هرز ایران
دانش علفهای هرز ایران
1735-3548
2014-11-22
10
2
191
200
14926
Research Paper
تاثیر نوع کشت، زمین دارای بقایای گندم و زمین بدون بقایا بر الگوی رویش قیاق (Sorghum halepanse L.) بذری و ریزومی در منطقه کرج
Effect of Cropping Type, Land Covered with Wheat Residue and without Residue on Emergence Pattern of Seedling and Rhizome Sprouting Shoot of Sorghum halepense L. in Karaj Region
حسین دشتی
1
حمید رحیمیان مشهدی
hrahimian@hotmail.com
2
مصطفی اویسی
moveisi@ut.ac.ir
3
دانشگاه تهران
دانشگاه تهران
دانشگاه تهران
هدف از این مطالعه بررسی الگوی رویش قیاق بذری و ریزومی در زمین بدون بقایا و زمین دارای بقایای گندم و همچنین تاثیر کانوپی سیب زمینی و ذرت بر الگوی رویش قیاق بذری و ریزومی بود. به این منظور در قسمتی از مزرعه پزوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران که آلوده به علفهرز قیاق بود، چهار مزرعه در مجاورت هم انتخاب شد: زمین بدون پوشش (آیش)، زمین پوشیده از بقایای گندم، ذرت و سیب زمینی. شمارش گیاهچههای بذری و ریزومی به فواصل هفتگی تا انتهای فصل ادامه یافت. نتایج نشان داد روند رویش تجمعی قیاقهای بذری در زمین دارای بقای گندم نسبت به سایر تیمارها در زمان دمای بالاتری (1278 درجه روز رشد) به حداکثر رسید. همچنین نرخ رویش گیاهچههای بذری به ازاء دریافت زمان دما، در زمین دارای بقایای گندم بیشتر بود (974 گیاهچه). زمان دمای مورد نیاز برای رسیدن به 50 درصد رویش قیاقهای ریزومی در مزرعه ذرت از همه تیمارها بیشتر بود (1118 درجه روز رشد). بیشترین رویش تجمعی قیاقهای بذری و ریزومی به ترتیب با 1034 گیاهچه و 1541 گیاهچه، در زمین بدون بقایا بدست آمد. رویش گیاهچههای بذری زیر کانوپی سیب زمینی و ذرت به سرعت متوقف شد در حالی که ظهور جوانههای ریزومی قیاق تا زمان برداشت ادامه داشت. این موضوع نشان میدهد که سبز شدن قیاقهای بذری در اوایل فصل سریعتر از قیاق ریزومی صورت میگیرد و با انجام شخم در ابتدای فصل میتوان از سبز شدن بخش زیادی از آنها جلوگیری نمود
In order to survey emergence pattern of seedling and ramet of Johnson grass (Sorghum halepense), an experiment was conducted in the research field of department of agriculture of Tehran University. Evaluations were performed in corn and potato' fields, and two fallow fields (with and without wheat residual that we say hereafter bare field). Johnsongrass seedlings and rhizome sprouting shoots were counted at one-week intervals throughout the season. Results indicated that in residual treatment, cumulative emergence of seedling of S.halepense reached to maximum amount in upper thermal time (1278 TT) in comparison with other treatments. Also in the field with residual, rate of emergence of seedlings per unit of thermal time was more (974 seedlings). In corn field required TT to reach 50% rhizome emergence was more than other treatments (1118 TT). The most cumulative emergence of seedling and rhizome shoot observed in bare soil treatment, was 1034 and 1541 seedlings, respectively. Emergence of seedlings quickly stoped under corn and potato canopy while emergence of rhizome shoots continued to the end of the season. The present study demonstrated that the emergence of Johnson grass seedlings is faster rhizomes in early season and thus early plowing at the beginning of season can be an effective practice to control its emergence.
https://ijws.areeo.ac.ir/article_14926_d408db215676f04ff985cfd42a22476f.pdf
قیاق
الگوی رویش
شخم
زمان- دما
مدل ویبول
زمین بدون پوشش
Sorghume halepense L
emergence pattern
Tillage
TT
Weibull model
bare soil
per
انجمن علوم علفهای هرز ایران
دانش علفهای هرز ایران
1735-3548
2014-11-22
10
2
201
222
14927
Research Paper
کاربرد شبکه عصبی مصنوعی و رگرسیون لجستیک در پیشبینی حضور علفهایهرز در مزارع نخود دیم استان کردستان
Application of Artificial Neural Network (ANN) and Logistic Regression for Predicting Weeds Presence in Dryland Chickpea Fields of Kurdistan Province
سحر منصوریان
sahar_mansourian@yahoo.com
1
ابراهیم ایزدی دربندی
e-izadi@um.ac.ir
2
محمدحسن راشد محصل
mhrmohassel@yahoo.com
3
مهدی راستگو
m.rastgoo@um.ac.ir
4
همایون کانونی
hkanouni@yahoo.com
5
دانشگاه فردوسی مشهد
دانشگاه فردوسی مشهد
دانشگاه فردوسی مشهد
دانشگاه فردوسی مشهد
مرکز تحقیقات کردستان
به منظور مقایسه توانایی مدلهای شبکه عصبی مصنوعی با رگرسیون لجستیک در پیش بینی حضور علفهایهرز، آزمایشی در 33 مزرعه نخود دیم استان کردستان در سال زراعی 92-1391 انجام شد. برای این منظور، اطلاعات اقلیمی و خاکی به عنوان متغیرهای مستقل و حضور و عدم حضور علفهایهرز غالب به عنوان متغیرهای وابسته در مدلهای رگرسیون لجستیک و شبکه عصبی مصنوعی استفاده شدند. در این تحقیق از شبکه پرسپترون چندلایه با نه نرون در لایه ورودی، یک و دو لایه پنهان با تعداد نرون مختلف و دو نرون در لایه خروجی استفاه شد. علفهرز بی تی راخ (Galium aparine L.) و پیچک صحرایی (Convolvulus arvensis L.) با بیشترین شاخص فراوانی، علفهایهرز غالب مزارع نخود بودند. نتایج نشاه داد که رگرسیون لجستیک نتوانست بین متغیرهای مستقل و حضور علفهرز بی تی راخ معادله ای را برازش دهد. در حالی که شبکه عصبی مصنوعی قادر بود برای هر دو علفهرز بی تی راخ و پیچک صحرایی در هر دو مرحله نمونه برداری، مدل مناسبی را برازش دهد. بطور کلی شبکههای عصبی مصنوعی با کارایی بالا در مقایسه با روش رگرسیون لجستیک، برای پیشبینی حضور علفهایهرز در مزارع نخود دیم استان کردستان، مناسب تر بوده و کاربرد آن برای این منظور قابل توصیه میباشد.
A survey was conducted to compare the potential of ANN and logistic regression in predicting weed presence of 33 dryland chickpea fields in Kurdistan province. Climatic and edaphic factors as independent variable and presence or absence of weeds with highest abundance as dependent variables were entered in the logistic regression and ANN models. The developed ANN was a Multi Layer Perceptron with nine neurons in the input layer, one and two hidden layer(s) of various numbers of neurons and two neurons in the output layers. Catchweed (Galium aparine L.) and field bindweed (Convolvulus arvensis L.) with the highest abundance indices were the dominant weeds in the chickpea fields. The logistic regression did not fit a model for catchweed, however, the ANN could develop the best suited models for predicting the catchweed and field bindweed presence in dryland chickpea fields. Sensitivity analysis revealed that altitude and rainfall are the most significant parameters in modeling weed presence in dryland chickpea fields. For the optimal model, the values of the model’s outputs correlated well with actual outputs and its application for this purpose is recommended.
https://ijws.areeo.ac.ir/article_14927_4e86aba6c52bbbb64fb7eb73fd7459e4.pdf
شاخص غالبیت
ضریب تبیین
مدلسازی
Abundance Index
modeling
Multi Layer Percepteron