2024-03-29T17:12:33Z
https://ijws.areeo.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=4145
دانش علفهای هرز ایران
1735-3548
1735-3548
1395
12
2
مطالعه قابلیت دسترسی برخی از علفکشهای به کار برده شده در سیستمهای مختلف خاکورزی گندم بر روی ذرت
ستار
جاوید
حسن
علیزاده
محمدرضا
جهانسوز
فرشید
نورالوندی
این آزمایش به منظور مطالعه اثرات باقیمانده (فراهمی زیستی) برخی علفکشهای رایج مورد استفاده در گندم بر روی گیاه زراعی ذرت (Zea mays L.) کشت شده پس از گندم صورت گرفت. آزمایش در سال زراعی 1390 و تحت شرایط روشهای مختلف خاکورزی در مزرعه آموزشی و پژوهشی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران واقع درکرج اجراء شد. تیمارهای خاکورزی عبارت بودند از: خاکورزی مرسوم، کم خاکورزی و بدون خاکورزی. تیمارهای علفکشی عبارت بودند از: 1- بروموکسینیل+ امسیپیای 5/1 لیتر در هکتار، 2- تریاسولفورون + دای کامبا 150 گرم در هکتار، 3- یدوسولفورون متیل سدیم+مزوسولفورون 400 گرم در هکتار، 4- متسولفورون متیل + سولفوسولفورون گرم در هکتار، 5- کلودینافوپ پروپارژیل + تریبنورون متیل به ترتیب 20 گرم و 8/0 لیتر در هکتار و 6- شاهد بدون مصرف علفکش. برای آزمایشهای زیست سنجی از دو عمق سطحی (5/12-0 سانتیمتر) و تحتانی (25-5/12 سانتیمتر) خاک نمونهگیری انجام شد. زیستسنجی بر روی گیاهان شاهی (Lepidium sativum) به عنوان گیاه محک و ذرت (Zea mays) انجام شد. درصد رویش، وزن خشک و ارتفاع شاهی و ذرت ارزیابی شد. نتایج نشان داد که نوع روش خاکورزی با فراهمی زیستی علفکش در ارتباط بود؛ فراهمی زیستی علفکش در روش بدون خاکورزی حداقل بود. بر اساس شاخص فراهمی زیستی، به ترتیب علفکشهای تریاسولفورون + دای کامبا ، یدوسولفورون متیل سدیم+مزوسولفورون و متسولفورون متیل + سولفوسولفورون بیشترین میزان ماندگاری را نشان دادند. بنابراین ممکن است به محصول بعدی در تناوب آسیب بزنند، هر چند گیاه ذرت نسبت به بقایای متسولفورون متیل + سولفوسولفورون در خاک متحمل بود. از طرف دیگر علفکشهای بروموکسینیل+ امسیپیای و کلودینافوپ پروپارژیل + تریبنورون متیل فعالیت زیستی بسیار ناچیزی در خاک داشتند و بعید به نظر میرسد که باعث ایجاد مشکل جهت گیاهان بعدی در تناوب شوند.
زیستسنجی
بدون خاکورزی
کم خاکورزی
باقیمانده علفکش
تناوب
2017
02
19
121
131
https://ijws.areeo.ac.ir/article_113218_dce531b5eccc4c26c3fe927d49fefec7.pdf
دانش علفهای هرز ایران
1735-3548
1735-3548
1395
12
2
نقش جهش ایزولویسین-۲۰۴۱-آسپاراژین در ایجاد مقاومت سطح بالا به علفکش کلودینافوپ-پروپارژیل در تودههای یولاف وحشی زمستانه Avena ludoviciana
حمیدرضا
ساسانفر
مهدی
راستگو
اسکندر
زند
عبدالرضا
باقری
محمدحسن
راشد محصل
یولاف وحشی زمستانه یکی از علفهایهرز مهم و مشکلساز مزارع گندم ایران میباشد. علفکشهای بازدارنده استیل کوآنزیم آ کربوکسیلاز (ACCase) به طور وسیعی برای کنترل یولاف وحشی در ایران استفاده میشوند. این روند باعث بروز مقاومت این علفهرز به این گروه از علفکشها شده است. به منظور بررسی سطح مقاومت به علفکش کلودینافوپ-پروپارژیل (EC 8%)، آزمایش دوز-پاسخ با 10 مقدار (از 0 تا 32 برابر مقدار توصیه شده (64 گرم ماده موثره در هکتار)) روی 15 توده یولاف وحشی مقاوم و یک توده حساس جمعآوری شده از استانهای فارس و خوزستان انجام شد. همچنین جهت ارزیابی مکانیسم مقاومت مبتنی بر محل هدف از روش CAPS و dCAPS استفاده شد. بر اساس نتایج آزمایش دوز-پاسخ سطح مقاومت به کلودینافوپ-پروپارژیل در سه توده M2، M3، S4 از فارس و توده R5 از خوزستان بسیار بالا بود. به طوری که این تودهها حتی با کاربرد مقدار 32 برابر مقدار توصیه شده نیز کنترل نشدند. شاخص مقاومت در این تودهها بر اساس بالاترین شاخص برآورد شده (در توده AN13) بیش از 93/21 بود. سه توده M1، S1 و F3 از فارس نیز مقاومت متوسطی (5-10) به علفکش نشان دادند. بر اساس نتایج آزمایش مولکولی، دو جهش ایزولویسین-۱۷۸۱-لویسین و ایزولویسین-۲۰۴۱-آسپاراژین در تودههای مقاوم شناسایی شد. ارزیابی نتایج آزمایش دوز-پاسخ و مولکولی نشان داد که در تودههای M2 و R5 جهش ایزولویسین-۲۰۴۱-آسپاراژین و در توده R5 به همراه شش توده از فارس شامل S1، S2، S3، S4، ES1 و توده AN13 از خوزستان جهش ایزولویسین-۱۷۸۱-لویسین رخ داده است. این اولین گزارش وجود همزمان این دو جهش در یک توده یولاف وحشی در دنیا میباشد. نکته قابل توجه این بود که تودههای M2 و R5 مقاومت بسیار بالایی به کلودینافوپ-پروپارژیل داشتند که با توجه به گزارشهای موجود، جایگزینی ایزولویسین-۲۰۴۱-آسپاراژین مرتبط با بروز مقاومت سطح بالا به علفکش کلودینافوپ-پروپارژیل و احتمالاً علفکشهای دیگر از خانواده فوپها در یولاف وحشی میباشد.
بازدارنده ACCase
روشهای CAPS و dCAPS
شاخص مقاومت
مقاومت به علفکش
2017
02
19
133
150
https://ijws.areeo.ac.ir/article_113220_cf2a70d05510d9321cb696b70f9a236c.pdf
دانش علفهای هرز ایران
1735-3548
1735-3548
1395
12
2
کاربرد منحنیهای القاء فلورسنس در کنترل تاجخروس ریشه قرمز Amaranthus retroflexus و تاجریزی سیاه Solanum nigrum
علی اصغر
چیت بند
رضا
قربانی
محمد حسن
راشد محصل
محمدعلی
باغستانی
محبوبه
نبی زاده
بهمنظور تشخیص چگونگی تحت تأثیر قرار گرفتن منحنی کاتسکی و پارامترهای آن، دو آزمایش دُز- پاسخ جهت اندازهگیری فلورسنس کلروفیل توسط علفکشهای دسمدیفام+ فنمدیفام+ اتوفومیست و کلریدازون و کلوپیرالید بر روی دو گونه علفهرز تاجخروس ریشه قرمز و تاجریزی سیاه در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه فردوسی در سال 1392 انجام شد. بر پایۀ نتایج ارزیابی چشمی، علفهرز تاجریزی سیاه بالاترین حساسیت را نسبت به علفکش دسمدیفام + فنمدیفام + اتوفومیست نشان داد، بطوریکه کاربرد 25/308 گرم مادۀ مؤثره در هکتار از این علفکش منجر به کنترل 100% این علفهایهرز در 21 روز پس از کاربرد علفکش شده بود. نتایج آزمایشات کلروفیل فلورسنس نشان داد شدت اثر کاربرد هر یک از علفکشهای فوق در علفهرز تاجریزی سیاه بیشتر از علفهرز تاجخروس ریشه قرمز بود. بطوریکه منحنی کاتسکی در چهار ساعت پس از اعمال علفکش دسمدیفام+ فنمدیفام+ اتوفومیست از همان اولین دُز کاربردی در هر دو علفهرز بصورت صاف و خطی درآمده درحالیکه علفکش کلریدازون در علفهرز تاجریزی سیاه از همان اولین دُز بکار رفته 25/81 گرم مادۀ مؤثره در هکتار و در علفهرز تاجخروس ریشه قرمز از دُز کاربردی 325 گرم مادۀ مؤثره در هکتار تا حداکثر دُز 2600 گرم مادۀ مؤثره در هکتار، میزان فلورسنس را کاهش داد. براساس مشاهدات چشمی، علفکش کلریدازون تأثیر معنیداری بر کنترل علفهایهرز تاجریزی سیاه و تاجخروس ریشه قرمز داشت و نیز علفکش کلوپیرالید علفهرز تاجریزی سیاه را بهتر از تاجخروس ریشه قرمز کنترل کرد. کاربرد علفکش کلوپیرالید در دُز کاربردی 240 گرم مادۀ مؤثره در هکتار در علفهرز تاجخروس ریشه قرمز و نیز در دُزهای 180 و 240 گرم مادۀ مؤثره در هکتار علفهرز تاجریزی سیاه میزان فلورسنس را کاهش داده و منحنی کاتسکی را بصورت خطی صاف و مستقیم تبدیل کردند. در بین پارامترهای فلورسنس، تغییرات نسبی فلورسنس در مرحلۀ (Fvj) J و مساحت بین منحنی کاتسکی و(Area) Fm به شدت کاهش پیدا کردند.
دُز-پاسخ
دستگاه فتوسنتزی
تغییرات نسبی فلورسنس
مشاهدات چشمی
منحنی کاتسکی
2017
02
19
151
169
https://ijws.areeo.ac.ir/article_113221_2dc1747e82641e76fa6f5d305f33d0d4.pdf
دانش علفهای هرز ایران
1735-3548
1735-3548
1395
12
2
شناسائی و مطالعه شاخصهای جمعیتی علفهایهرز (مطالعه موردی: باغ گیاهشناسی دانشگاه تبریز)
سیروس
حسن نژاد
سهیلا
پورحیدرغفاری
شناسائی و مطالعه شاخصهای جمعیتی علفهایهرز مزارع و باغات گام اصلی در مدیریت این گیاهان ناخواسته است. هدف از مطالعه حاضر، شناسائی و بررسی شاخصهای جمعیتی، تشابه و پراکنش گونههای علفهرز است. بدین منظور، نمونهبرداریهایی بصورت شبکهای (5 متر × 5 متر) توسط کوادراتهای 5/0 متر × 5/0 متر در 13 قطعه مختلف باغ گیاهشناسی دانشگاه تبریز انجام شد. در مجموع، 52 گونه علفهرز از 25 خانواده گیاهی در قطعات مختلف این باغ شناسایی شد. گندمیان (Poaceae) و کاسنیها (Asteraceae) بترتیب با شاخص اهمیت خانوادگی 1/113 و 19/54 غالبترین تیرههای گیاهی باغ مذکور بودند. جو موشی (Hordeum murinum) و جاروعلفی بامی (Bromus tectorum) با شاخص غالبیت نسبی 38/73 و 11/35، بترتیب اولین و دومین علفهرز گراس غالب بودند. باباآدم (Arctium lappa) و سیزاب ایرانی (Veronica persica) با شاخص غالبیت نسبی 61/44 و 97/23، بترتیب اولین و دومین علفهرز دولپه غالب بودند. بیشترین و کمترین تنوع گونهای به ترتیب با شاخص شانون- وینر 41/2 و 61/0، در قطعات 13 و 7 مشاهده شد. بیشترین و کمترین تعداد گونه به ترتیب در قطعات 2 و 5 مشاهده شد. بالا بودن شاخص غالبیت سیمپسون (78/14) در قطعه 1 نشان از حضور گونههای مهاجم و کاهش تنوع گونهای در این قطعه دارد. سس درختی (Cuscuta monogyna)، به عنوان انگل شاخساره با شاخص غالبیت نسبی 55/3، از گونههای نادر ولی خطرناک باغ است. حضور این علفهرز انگلی تنها در یک قطعه از 13 قطعه مورد مطالعه، اعلام خطر برای ممانعت از پراکنش آن به سایر قطعات میباشد.
باغ گیاهشناسی
تنوع گونهای
علفهرز
غنا
غالبیت نسبی
2017
02
19
171
183
https://ijws.areeo.ac.ir/article_113222_ef6a5479b682e0870a718336b483a92a.pdf
دانش علفهای هرز ایران
1735-3548
1735-3548
1395
12
2
اثر دز و زمان مصرف علفکش ریمسولفورون بر کنترل برخی علفهایهرز و عملکرد غده سیبزمینی (Solanum tuberosum)
سید آسیه
خاتمی
محمدتقی
آل ابراهیم
رقیه
مجد
به منظور بررسی اثر دز و زمانهای کاربرد علفکش ریمسولفورون بر کنترل برخی علفهایهرز و عملکرد غده سیبزمینی، آزمایشی مزرعهای در نزدیکی اردبیل در سال 1393 انجام شد. تیمارهای مورد بررسی شامل مقادیر مختلف علفکش ریمسولفورون (صفر، 5، 10، 20، 30، 40 و 50 گرم ماده مؤثره در هکتار) و کاربرد علفکش ریمسولفورون در مراحل مختلف رشدی سیبزمینی (سبز شدن، استولونزایی و حجیمشدن غده) بودند. همچنین یک تیمار وجین کامل (بدون علفهرز) به عنوان شاهد برای صفات مربوط به عملکرد در نظر گرفته شد. تجزیههای آماری نشان داد کاربرد ریمسولفورون به میزان 50 گرم ماده مؤثره در هکتار، باعث کاهش زیست توده علفهایهرز به میزان 6/94 درصد نسبت به شاهد بدون وجین (با علفهرز) شد. که با دزهای 30 و 40 گرم ماده مؤثره در هکتار اختلاف آماری معنیداری نداشت. از بین زمانهای کاربرد ریمسولفورون در مراحل مختلف رشدی سیبزمینی، مرحله سبز شدن سیبزمینی بالاترین درصد کاهش زیست توده علفهایهرز را ایجاد کرد. از سویی دیگر، کاربرد ریمسولفورون به میزان 50 گرم ماده مؤثره در هکتار در مرحله سبز شدن سیبزمینی، بالاترین متوسط وزن غده در بوته، عملکرد تک بوته و عملکرد کل غده در هکتار را ایجاد کرد. که با دزهای 30، 40 و 50 گرم ماده مؤثره در هکتار اختلاف آماری معنیداری نداشت. نتایج ارزیابی چشمی بوتههای سیبزمینی نشان داد که ریمسولفورون کمترین خسارت را به سیبزمینی وارد کرد که قابل چشمپوشی بود.
اجزای عملکرد
دز-پاسخ
وزن خشک علفهایهرز
2017
02
19
185
198
https://ijws.areeo.ac.ir/article_113223_03ff982e6926f3b246a408fe1e1af725.pdf
دانش علفهای هرز ایران
1735-3548
1735-3548
1395
12
2
بررسی کارایی علفکشهای جدید در کنترل سس زراعی Cuscuta campestrisدر مزارع چغندرقند Beta vulgaris)
فریبا
میقانی
نوشین
نظام آبادی
محمدرضا
کرمی نژاد
ناصر
جعفر زاده
به منظور کنترل شیمیایی سس زراعی (Cuscuta campestris Yun.) که در مزارع چغندرقند (Beta vulgaris L.) کشور در حال گسترش است، آزمایشی با علفکشهای پسرویشی متالاکلر (با نام تجاری دوآلگلد) 1، 2، 5/2 و 3 لیتر، پروپیزامید با دو فرمولاسیون سوسپانسیون غلیظ با نام تجاری برست و فرمولاسیون پودر مرطوبشونده با نام تجاری کرب 1، 5/1، 2 و 5/2 لیتر/کیلوگرم و اتوفومزات (با نام تجاری اتو) 1، 5/1، 2 و 5/2 لیتر انجام شد. کارایی علفکشها در کنترل سس زراعی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 17 تیمار و چهار تکرار در گلخانه موسسه تحقیقات گیاهپزشکی کشور و 16 تیمار در مزارع تحقیقاتی واقع در کرج و ارومیه بررسی شد. تیمارها در مرحله چهار برگی چغندرقند و قبل از اتصال سس زراعی به آن اعمال گردیدند.کارایی تیمارهای علفکش بر وزن تر و خشک سس زراعی و عملکرد چغندرقند ارزیابی شد. نتایج گلخانه نشان داد پروپیزامید برست 5/2 لیتر/کیلوگرم در هکتار بهعنوان بهترین تیمار، منجر به بیشترین کاهش وزن تر و خشک سس زراعی (93 تا 99 درصد نسبت به شاهد آلوده به سس زراعی) و بیشترین افزایش وزن تر و خشک (51 تا 94 درصد) اندام هوایی چغندرقند رقم رسول مشاهده شد. بر اساس نتایج پژوهش مزرعهای نیز پروپیزامید 2 تا 5/2 لیتر/کیلوگرم در هکتار و اتوفومزات 5/2 لیتر در هکتار، بهترین تیمارها در کاهش وزن تر و خشک سس زراعی (کاهش 52 تا 93 درصدی نسبت به شاهد آلوده به سس زراعی) و افزایش عملکرد چغندرقند (حداقل 43 درصد) بودند. از آنجایی که کاربرد فرمولاسیون سوسپانسیون کپسوله (SC) بدلیل انحلال راحتتر در آب و عدم ایجاد ریزگرد هنگام اختلاط با آب ارجحیت دارد، میتوان پروپیزامید برست 2 تا 5/2 لیتر و اتوفومزات 5/2 لیتر در هکتار را برای کنترل سس زراعی در چغندرقند توصیه کرد.
فرمولاسیون
علفکش پسرویشی
علفهرز انگل
مدیریت شیمیایی
2017
02
19
199
209
https://ijws.areeo.ac.ir/article_113224_638af1b432ac2963003c0a85e88d5cb1.pdf
دانش علفهای هرز ایران
1735-3548
1735-3548
1395
12
2
بررسی تاثیر گیاه پوششی و زمان کاشت آن بر جمعیت علفهایهرز و عملکرد ذرت در دو نظام کم خاکورزی و مرسوم
رسول
فخاری
احمد
توبه
محمد تقی
آل ابراهیم
محمدعلی
باغستانی
اسکندر
زند
به منظور بررسی تاثیر گیاه پوششی و زمان کاشت آن بر جمعیت علفهایهرز و عملکرد ذرت در دو نظام کم خاکورزی و مرسوم، آزمایشی با کشت ماشک گل خوشهای، شبدر ایرانی، چاودار و شاهد (بدون گیاه پوششی، بدون وجین علفهرز) در سه تاریخ کاشت (1 مهر، 15 مهر و 30 مهر) با کشت ذرت رقم زودرس (108) در شرایط کم خاکورزی (در سال1393-1392) و کشت ذرت رقم دیررس (704) در شرایط خاکورزی مرسوم (در سال 1394-1393) در موسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر کرج انجام گرفت. نتایج نشان داد در هر دو سال در اولین تاریخ کاشت، گیاهان پوششی با تولید زیست توده بیشتر، جذب نیتروژن، تولید بقایا و در نتیجه تولید مواد آلی بیشتر و افزایش حاصلخیزی خاک پس از انجام خاکورزی، موجب بهبود شرایط در جهت رشد گیاه ذرت و علفهایهرز شده ولی در تاریخ کاشتهای دوم و سوم احتمالا محدودیت میزان نیتروژن خاک موجب کاهش عملکرد و اجزای عملکرد ذرت و رشد علفهایهرز گردید. در شرایط کم خاکورزی چاودار (34 درصد) و در خاکورزی مرسوم، هر سه گیاه پوششی (به طور میانگین 53 درصد) موجب کاهش زیست توده علفهایهرز گردیدند. بطور کلی بین دو سیستم خاکورزی، درصد کربن آلی در کم خاکورزی بیشتر از خاکورزی مرسوم بود. از نظر نیتروژن جذب شده در هر دو نوع خاکورزی انجام شده بیشترین میزان مربوط به تیمار چاودار بود. عملکرد دانه ذرت رقم زودرس ذرت در تیمار مربوط به چاودار (304/5 تن بر هکتار) در کم خاکورزی و عملکرد دانه رقم دیررس ذرت در تیمار شبدر ایرانی (298/9 تن بر هکتار) در خاکورزی مرسوم بیشتر بود.
چاودار
کم خاکورزی
مواد آلی
نیتروژن خاک
2017
02
19
211
220
https://ijws.areeo.ac.ir/article_113225_1defe49c3560da820e40e79b8da02cee.pdf
دانش علفهای هرز ایران
1735-3548
1735-3548
1395
12
2
تأثیر الگوهای مختلف کشت مخلوط سیر (Allium sativum) و نخودفرنگی (Pisum sativum) بر شاخصهای جمعیتی علفهایهرز
ارسطو
عباسیان
علی
نخ زری مقدم
همت الله
پیردشتی
ابراهیم
غلامعلی پور علمداری
این تحقیق در پاییز 1392 به صورت کشت مخلوط دو گیاه سیر و نخود فرنگی در دو منطقه گنبدکاووس و ساری، جهت ارزیابی تغییرات تنوع، جمعیت و زیستتوده علفهایهرز در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی و با سه تکرار اجرا شد. تیمارهای آزمایشی ترکیبهای مختلف کشت مخلوط در نه سطح شامل کشت خالص سیر، کشت خالص نخود فرنگی، مخلوط جایگزینی 25 : 75، 50 :50، 75 : 25 درصد، مخلوط افزایشی 25 + 100، 50 +100، 75 + 100، 100 + 100 درصد نخودفرنگی و سیر در نظر گرفته شد. بر اساس نتایج، زیستتوده علفهایهرز در شهرستان ساری با میانگین 5/2080 بیشتر از منطقه گنبد کاووس با میانگین 4/1479 گرم در متر مربع بود. هر چند علفهایهرز در شهرستان گنبد کاووس (88/44 بوته در متر مربع) از تراکم بیشتری برخوردار بودند. بیشترین وزن زیستتوده (3/3387 گرم در متر مربع) و تراکم علفهایهرز (83/61 عدد در متر مربع) به ترتیب به کشت خالص سیر در شهرستان ساری و مخلوط جایگزینی 75% نخودفرنگی+ 25% سیر در شهرستان گنبد کاووس تعلق گرفت. میانگین شاخص غنای گونهای مارگالف، منهینک و شاخص تنوع شانون-واینر در شهرستان ساری (بهترتیب: 33/1، 01/1 و 96/1) در مقایسه با شهرستان گنبدکاووس (بهترتیب 86/، 7/0 و 03/1) بالاتر بود. در مقایسه، دو شاخص غالبیت سیمپسون (63/0) در کشت خالص نخود فرنگی و شاخص یکنواختی شانون-واینر (89/0) در تیمار جایگزینی کاشت 75% نخود فرنگی+ 25% سیر در گنبد کاووس دارای مقدار بیشتری بود. شاخص تنوع برگر-پارگر (77/0) در کشت خالص سیر در ساری، شاخص تنوع شانون- واینر (42/1) و شاخص تنوع سیمپسون (94/3) هر دو در تیمار جایگزینی کاشت 75% نخودفرنگی+ 25% سیر در ساری از مقدار بالاتری برخوردار بودند. در مجموع، هرچند بین دو منطقه به دلیل ویژگیهایاقلیمی و خاکی، شاخصهای تنوع علفهایهرز متفاوت بودند اما الگوهای کشت مخلوط در مقایسه با نظام تککشتی موجب افزایش تنوع و کاهش غالبیت علفهایهرز در دو منطقه شدند.
تراکم
زیستتوده
غنای گونه
یکنواختی
غالبیت
2017
02
19
222
235
https://ijws.areeo.ac.ir/article_113226_f8c7c0d717f16b413d2ebc3c7901a69a.pdf