انجمن علوم علفهای هرز ایراندانش علفهای هرز ایران1735-35489220131222Modeling the Germination Responses of Wild Barley (Hordeum spontaneum) and Littleseed CannaryGrass (Phalaris minor) to Temperatureمدلسازی پاسخ جوانهزنی بذر علفهایهرز جودره (Hordeum spontaneum) و علف قناری (Phalaris minor) به دما1051185755FAمحسن بهشتیاندانشگاه تهرانحمید رحیمیان مشهدیدانشگاه تهرانحسن علیزادهدانشگاه تهرانسارا اوحدیدانشگاه تهراناحمد زارعدانشگاه تهرانJournal Article20140602Different models have been developed to describe the germination responses of seeds to temperature among which the thermal time (heat unit) model has received the greatest implications. Although biologically relevant, the thermal time model is confined to some assumptions which may not be met in some species (particularly in weed species) and thus can result in poor predictions. In this paper we address a novel Weibull-based model which is not only more biologically relevant but also provides the better predictions of germination compared to the conventional model. Therefore, in a laboratory experiment the seed germination of wild barley (<em>Hordeum spontaneum</em>) and little canary grass (<em>Phalaris minor</em>) was tested at various sub- and super-optimal temperatures including 8, 12, 16, 20, 24 and 28 <sup>o</sup>C. The both models were then fitted to the data and compared. The conventional thermal time model provided very poor fits to the germination data of both (particularly <em>P. minor</em>) (RMSE = 9% to 12%). However, the new model well fitted to the same datasets with only 4% error (i.e. RMSE). The Weibull-based model was also good at estimating the germination lag, germination rate and final percent germination in either of weeds studied. Separating the effect of temperature on germination rate and germination extent is suggested to be amongst the most significant ecological properties of the model. For example, the optimum temperature for the mid germination rate (21.8 <sup>o</sup>C in <em>H. spontaneum</em> and 23.5 <sup>o</sup>C in <em>P. minor</em>) was found to be higher than and beyond the optimum range of germination extent (7.5 to 20 <sup>o</sup>C in <em>H. spontaneum</em> and 7.5 to 16 <sup>o</sup>C in <em>P. minor</em>). This can give the two species a high degree of germination plasticity in response to the environmental temperatures. مدلهای گوناگونی برای پیشبینی پاسخ جوانهزنی بذر به دما ارایه شدهاند که مهمترین و پرکاربردترین آنها مدل زمان گرمایی (یکای گرمایی) است. این مدل اگرچه دارای ویژگیهای زیستشناختی مناسبی برای جوانهزنی است ولی بر پایه پیشفرضهایی است که در برخی گونهها (بویژه علفهایهرز) دیده نمیشود که برآیند آن پیشبینی نادرست جوانهزنی است. در این مقاله مدلی بر پایه توزیع آماری ویبول پیشنهاد میگردد که نه تنها از نظر زیستشناختی بر مدل مرسوم برتری دارد بلکه پیشبینی بسیار مناسبی از الگوی جوانهزنی نیز فراهم میآورد. در پژوهشی آزمایشگاهی جوانهزنی بذرهای علفهای هرز جودره (<em>Hordeum spontaneum</em>) و علفقناری (<em>Phalaris minor</em>) در دماهای 8، 12، 16، 20، 24 و 28 درجه سانتیگراد آزمون شد و پاسخ جوانهزنی آنها توسط هر دو مدل توصیف گردید. مدل مرسوم برازش نامناسبی به دادههای جوانهزنی دو گونه و بویژه علفقناری داشت (9 تا 12% خطا). حال آنکه خطای مدل پیشنهادی در این مقاله تنها 4% بود و پیشرفت جوانهزنی در طی زمان نیز به خوبی توسط مدل پیشبینی شد. مدل پیشنهادی همچنین به خوبی توانست سه پدیده زمان درنگ (زمان تا آغاز جوانهزنی)، سرعت جوانهزنی و درصد جوانهزنی پایانی را در هر دو گونه برآورد نماید. جداسازی تاثیر دما بر سرعت جوانهزنی و جوانهزنی پایانی از ویژگیهای مهم این مدل است که به اهمیت بومشناختی آن میافزاید. برای نمونه، دمای بهینه برای سرعت جوانهزنی در هر دو گونه (در جودره 8/21 و در علفقناری 5/23 درجه سانتی گراد) بالاتر از گستره دمایی بهینه بر حسب درصد جوانهزنی پایانی بود (در جودره بین 5/7 تا 20 و در علفقناری بین 5/7 تا 16 درجه سانتیگراد). این ویژگی سازشپذیری بسیار بالایی به هر دو گونه برای جوانهزنی در دامنه گستردهای از دماهای محیطی میدهد.https://ijws.areeo.ac.ir/article_5755_900464fb63b8771fc64c41c4a03dc66e.pdfانجمن علوم علفهای هرز ایراندانش علفهای هرز ایران1735-35489220131222Investigating Efficiency of Non-chemical Methods to Management of Weeds in Forage Sorghum (Sorghum bicolor)بررسی کارایی روشهای غیرشیمیایی در مدیریت علفهایهرز سورگوم علوفهای (Sorghum bicolor)1191265819FAاسکندر زندموسسه تحقیقات گیاهپزشکیفریبا میقانیموسسه تحقیقات گیاهپزشکیمحمد سرحدیدانشجوی دانشگاه مشهدعلیرضا برجستهمرکز تحقیقات شاهرودJournal Article20140607In order to investigate the efficiency of non-chemical methods management of weeds in forage Sorghum, an experiment was conducted in Varamin Research farm during 2010. The experiment was carried out in split factorial design with three replications. Treatments included cultivation at 3 leaf stage of sorghum, cultivation at 3 and 5 leaf stages of sorghum, weed free and weed infested as main plots and two levels of sorghum densities (190000 and 266000 plant/ha) and two levels of sorghum planting patterns (one and two row plant pattern) as factorial treatments in subplots. Weed density and biomass were measured 30 days after second cultivation and before second forage harvesting. Forage biomass was also measured at each harvesting. According to the results, weed density was decreased by cultivation (about 50%) but as the density of weed was very high, the effect of cultivation on weed biomass was not significant. Increasing density of sorghum+ two row planting pattern had positive effect on the final yield of sorghum. In general, integrating cultivation, density and planting pattern did not have significant effect on the final yield of sorghum and weed population, but the effects of cultivation at 3 leaf stage of sorghum + two row planting pattern and 19000 plant/ha+ two row planting pattern) on final yield were more favorable than other treaatment. It seemed that these treatments can be recommended in integrated weed management of sorghum.به منظور بررسی کارایی روشهای زراعی و مکانیکی در مدیریت علفهایهرز سورگوم علوفهای، آزمایشی در سال زراعی 1389 در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی و با آرایش تیماری اسپلیت فاکتوریل با سه تکرار در شهرستان ورامین اجرا شد. وجین علفهایهرز با استفاده از کولتیواتور پنجهغازی بهعنوان عامل اصلی در دو سطح: یک بار خاکورزی (در مرحله سه برگی سورگوم)، دو بار خاکورزی (در مرحله سه و پنج برگی سورگوم)، شاهد با وجین تمام فصل و شاهد بدون وجین و عامل فرعی، ترکیب فاکتوریل تراکم بوته (در دو سطح: 190000 و 266000 بوته در هکتار) و آرایش کاشت (در دو سطح: یک و دو ردیف کاشت روی هر پشته) بود. تراکم و وزن خشک علفهایهرز 30 روز پس از خاکورزی دوم و قبل و بعد از چین دوم تعیین شد. اثر تیمارهای آزمایش بر عملکرد علوفه سورگوم نیز در هر چین ارزیابی شد. نتایج نشان داد که هر چند خاکورزی تراکم علفهایهرز را 50 درصد کاهش داد، اما با توجه به تراکم بالای علفهایهرز، علفهایهرز باقی مانده با استفاده از فضای ایجاد شده و افزایش زیستتوده خود، کاهش تراکم را جبران کردند. علاوهبراین، افزایش تراکم و تغییر آرایش کاشت از طریق تاثیر بر عملکرد علوفه در چین اول، بر عملکرد نهایی علوفه اثر مثبت داشت. در مجموع، تلفیق عملیات خاکورزی، تراکم و آرایش کاشت اثر قابل توجهی بر کاهش علفهایهرز و افزایش عملکرد علوفه سورگوم نداشت، اما تاثیر برخی از تیمارها از جمله یک بار خاکورزی در کشت دو ردیفه و همچنین تراکم 190000 بوته در متر مربع در کشت دو ردیفه بر عملکرد سورگوم، بیشتر از سایر تیمارها بود. بنابراین، از این تیمارها میتوان در مدیریت تلفیقی علفهایهرز سورگوم استفاده کرد.https://ijws.areeo.ac.ir/article_5819_88c27bd65eb20a0882848c0ee7e96608.pdfانجمن علوم علفهای هرز ایراندانش علفهای هرز ایران1735-35489220131222Interactions between Herbicide Dose and Weed Leaf Area Damage Coefficient in a Multiple Weed Species Competition with Maizeتأثیر برهمکنش دزهای علفکش و ضریب خسارت سطح برگ در رقابت علفهایهرز توق و تاج خروس با ذرت1271405820FAمصطفی اویسیدانشگاه تهرانحمید رحیمیان مشهدیدانشگاه تهرانمحمدعلی باغستانیموسسه تحقیقات گیاهپزشکیحسن علیزادهدانشگاه تهرانJournal Article20140607Weed leaf area damage coefficient (λ) denotes the increase in weed competitiveness per unit increase in its leaf area. Although the variability of this parameter has been confirmed, it was assumed to be constant in many researches. The objective of this study was to determine the interactions between herbicide dose and λ. Field experiments were conducted to determine the relationship between competitive indices of maize, <em>Xanthium strumarium</em> and <em>Amaranthus retroflexus</em> during 2007 and 2008. Five doses of the herbicide nicosulfuron as main factor, and 16 density combinations comprised of 4 densities of <em>A. retroflexus</em> × 4 densities of <em>X. strumarium</em> as sub plots were arranged in a one-replicate split factorial. For <em>A. retroflexus</em>, the λ value was constant. For <em>X. strumarium</em>, the λ value was constant with no herbicide and 0.25 rate of the full dose. With increasing the dose up to half the recommended dose, the λ value increased and again with increasing dose to 0.75 rate, it returned to the level with no herbicide. This relationship was properly described by Gaussian model. Herbicide at half rate probably removed the apical dominance and increased the number of lateral shoots. Herbicide as an external factor was the most important determinant in the change of <em>X. strumorium</em> canopy shape. Deep understanding of the system behavior, relations and interactions with herbicide applications is of great help in improving the predictive power of weed management modelsضریب خسارت سطح برگ (λ) یعنی به ازا هر واحد افزایش در سطح برگ چقدر بر توان رقابتی علف هرز افزوده می شود. این پارامتر در بسیاری از مطالعات علیرغم اذعان به تغییرات آن، ثابت درنظر گرفته شده است. هدف این تحقیق، بررسی برهمکنش این پارامتر با دزهای علفکش است که بعنوان یک عامل خارجی در تعاملات علف هرز-گیاه زراعی وارد می شود. آزمایش مزرعهای طی دوسال بمنظور شناخت تغییرات شاخصهای مربوط به ذرت، توق و تاج خروس در بازهای از دزهای علفکش اجرا شد. 5 دز علفکش نیکوسولفورون بعنوان کرتهای اصلی و 16 ترکیب تراکمی شامل 4 تراکم تاج خروس × 4 تراکم توق بصورت فاکتوریل در کرتهای فرعی در قالب یک طرح اسپلیت فاکتوریل تک تکراره طراحی شد. برای تاج خروس تا 50 درصد دز کامل که هنوز سطح برگ براساس تابع دز- پاسخ روندی کاهشی را طی می کرد پارامتر λ تقریباً ثابت بود. برای توق مقدار پارامتر λ در دزهای صفر و 25 درصد دز کامل، ثابت بود. اما در دز 50 درصد، جهشی چشمگیر رخ داد و مقدار پارامتر λ به شدت افزایش نشان داد. پس از آن با افزایش دز علفکش به دز 75 درصد دز کامل و نیز اعمال دز توصیه شده دوباره پارامتر دچار کاهش شد و به سطح دزهای صفر و 25 درصد برگشت. مدل گاوس بخوبی تغییرات ضریب خسارت توق در برابر دز علفکش را توصیف نمود. کاربرد دز نصف باعث سوختن ساقهی اصلی توق شد و در پی آن رشد شاخههای فرعی افزایش یافت. به نظر می رسد حذف جوانه انتهایی روی ساقه اصلی باعث رشد و شاخه دهی بیشتر جوانههای فرعی شد. بطور خلاصه مهمترین عوامل در افزایش ضریب خسارت سطح برگ توق عبارتند از: دز علفکش مهمترین عامل مستقیم در کاهش ارتفاع توق، کاهش ارتفاع مهمترین فاکتور افزایش دهنده نسبت ارتفاع شاخههای فرعی به ساقهی اصلی (XL/M)، افزایش XL/M مهمترین عامل افزایش تراکم سطح برگ در بالاترین نقطه کانوپی و این شاخص نیز عامل مستقیم افزایش ضریب خسارت سطح برگ در توق بوده است. توجه به اثر ضریب خسارت سطح برگ در فرایند توسعهی مدلهایی که دز علفکش بعنوان اهرمی باعث ایجاد نوسان در این ضریب میشود میتواند در افزایش توان توصیفی و پیش بینی این مدلها و در نتیجه توصیههای دقیقتر مدیریتی مؤثر باشد.https://ijws.areeo.ac.ir/article_5820_eb2e3d0fedd30fa25c51f1a23a15b767.pdfانجمن علوم علفهای هرز ایراندانش علفهای هرز ایران1735-35489220131222Investigating Resistance of Wild Mustard (Sinapis arvensis) Populations to Acetolactate Synthase Inhibiting Herbicides in Wheat Fields of Khoozestan, Gorgan and Kermanshah Provincesبررسی مقاومت تودههای خردل وحشی (Sinapis arvensis) به علفکشهای بازدارنده استولاکتات سینتاز در مزارع گندم استانهای خوزستان، گرگان و کرمانشاه1411575821FAامید لطفی فردانشگاه ابوریحانایرج اله دادیعضو هیئت علمی دانشگاه ابوریحاناسکندر زندموسسه تحقیقات گیاهپزشکیغلامعباس اکبریعضو هیئت علمی دانشگاه ابوریحانJournal Article20140607To study the resistance of wild musturd populations to acetolactate synthase inhibitors, 31 suspicious wheat fields to resistance (included of 14, 12 & 5 fields located in Golestan, Khoozestan & Keramanshah, respectively) were studied during 2012. Some important management information was analyzed in the first part of experiment. In the second part, the effect of three acetolactate synthase inhibitor herbicides (ALS) including of Tribenuron methyl (Granstar), sulfosulfuron + metsulfuron-methyl (Total) and Iodosulfuron methyl sodium+Mesosulfuron Methyl+Mephen payer (Atlantis) on the growth of suspicious populations was examined on the base of complete randomized block design. To study dose-response reactions, different doses of mentioned herbicides were sprayed on resistant populations (G3, G4 & G5 of Gorgan, Kh1, Kh5 & Kh7 of Khoozestan and Ker1 of Kermanshah) and three sensitive populations (G9, Kh3 & Ker1 of mentioned province) in the third part of this experiment. According to the results of the first part, the only crop sequence of herbicides was not observed in more than 80% of the fields and wheat was cropped as in 39% of these fields. In addition, Khoozestan had the weakest crop rotation with 50% single cropping. The results of second part showed that 20% and 10% of populations were resistant to Tribenuron methyl and sulfosulfuron + metsulfuron-methyl respectively, but, high resistance to Iodosulfuron methyl sodium+Mesosulfuron Methyl+Mephen payer. Also, 10% of populations were resistant to Tribenuron methyl and sulfosulfuron+metsulfuron-methyl. According to the results of dose-response experiment, G3, G4, G5 (Golestan) and Kh7 (Khoozestan) populations had low, Ker2 (Kermanshah) had medium and two populations of Kh1 and Kh5 (Khoozestan) had high resistance to Tribenuron methyl. In addition, Kh5, Kh7 (Khoozestan) and G3 (Golestan) had low, medium and high resistance to sulfosulfuron+ metsulfuron-methyl, respectively.به منظور بررسی وضعیت تودههای مشکوک خردل وحشی مقاوم به بازدارندههای استولاکتات سینتاز در مزارع گندم در سال 1391 تعداد 31 مزرعه گندم مشکوک به مقاومت، شامل 14، 12 و 5 مزرعه به ترتیب در استانهای گلستان، خوزستان و کرمانشاه مورد مطالعه قرار گرفتند. در بخش اول برخی اطلاعات مهم مدیریتی تجزیه و تحلیل شد. در بخش دوم در یک آزمایش غربالگری، اثر سه علفکش از خانواده بازدارنده استولاکتات سینتاز (ALS) شامل تریبنورونمتیل (گرانستار)، متسولفورونمتیل+سولفوسولفورون (توتال) و یدوسولفورونمتیلسدیم+مزوسولفورونمتیل+مفنپایردیاتیل (آتلانتیس) بر رشد تودههای مشکوک گیاه مذکور در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی مورد آزمایش قرار گرفتند. در بخش سوم به منظور بررسی دز-پاسخ، تودههای مقاوم G3، G4 و G5 از استان گرگان، Kh1، Kh5 و Kh7 از استان خوزستان و Ker1 از استان کرمانشاه و سه توده حساس G9، Kh3 و Ker1 از سه استان بالا، تحت تأثیر دزهای مختلف علفکشهای مذکور قرار گرفتند. نتایج بخش اول نشان داد که در بیش از 80 درصد مزارع مورد بررسی توالی علفکشها رعایت نشده بود و در نزدیک به 39 درصد مزارع مورد مطالعه، گندم به صورت تک کشتی بود. همچنین استان خوزستان با 50 درصد تک کشتی گندم ضعیفترین تناوب را داشت. نتایج بخش دوم نشان داد که در مزارع مورد مطالعه حدود 20 درصد تودهها نسبت به علفکش تری بنورون متیل و حدود 10 درصد تودهها نسبت به علفکش متسولفورونمتیل+سولفوسولفورون مقاوم بودند ولی مقاومت بالا به علفکش یدوسولفورونمتیلسدیم+مزوسولفورونمتیل+مفنپایردیاتیل مشاهده نشد. همچنین ده درصد تودهها به دو علفکش تری بنورون متیل و متسولفورونمتیل+سولفوسولفورون مقاوم بودند. بر اساس نتایج آزمایش دز-پاسخ سه توده G3، G4، G5 (هر سه از گلستان) و Kh7 (خوزستان) دارای مقاومت پایین، توده Ker2 (کرمانشاه) دارای مقاومت متوسط و دو توده Kh1 و Kh5 (هر دو از خوزستان) دارای مقاومت بالا به تری بنورون متیل و تودههای Kh5، Kh7 (هر دو از خوزستان) و G3 (گلستان) به ترتیب دارای مقاومت بالا، مقاومت متوسط و مقاومت پایین به متسولفورونمتیل+سولفوسولفورون بودند.https://ijws.areeo.ac.ir/article_5821_66497cc02b8ad667d3509523006f2f65.pdfانجمن علوم علفهای هرز ایراندانش علفهای هرز ایران1735-35489220131222Effects of Nitrogen, Seeding Rate and Weed Interference on Growth and Yield of Wheat (Shiraz Cultivar)اثر سطوح نیتروژن، میزان بذر و تداخل علفهایهرز بر رشد و عملکرد گندم رقم شیراز1591745822FAایوب نیکنام حقیقیدانشجوی دانشگاه شیرازسیدعبدالرضا کاظمینیعضو هیئت علمی دانشگاه شیرازحسین غدیریعضو هیئت علمی دانشگاه شیرازJournal Article20140607In order to evaluate the effect of nitrogen, plant density and weeds on growth and yield of wheat cv. Shiraz, an experiment was conducted during 2009/2010 and 2010/2011 growing seasons at Agricultural College of Shiraz University. The experimental design was split-split plot with main plots arranged as an RCBD with three replications. Treatments included weed and weed free as main factor, three nitrogen levels (50,100,150 kg ha<sup>-1</sup>) as sub factor and seeding rate (180, 225, 270 and 315 kg ha<sup>-1</sup>) as sub factor. Wheat growth and yield as well as its components (1000-grain weight, grain number per spike and ear number m<sup>-2</sup>) were affected by weeds so that grain yield was significantly reduced by 34.23%. With increasing level of nitrogen (from 50 to 150 kg/ha), wheat grain yield (3840 Vs 4980 kg/ha)was significantly increased by 29/83%; however weed dry weight was also increased in weedy plots indicating that additional nitrogen cannot compensate for the effect of weed competition. Increasing seeding rate recorded significantly higher yield and yield components than control and a simultaneous reduction in weed competition with the lowest weed dry weight was achieved at 315 kg ha<sup>-1</sup> seeding rate. A rise of nitrogen rate increased (0.57 gr m<sup>-2</sup>) weed dry weight. There was a negative and significant correlation between seed yield and weed dry weight, so that under different nitrogen levels, increasing weed dry weight decreased seed yield. Generally, it appears that compared to increased rate of nitrogen, higher seeding rate is a more effective strategy to compensate for yield losses caused by weeds. To achieve optimal wheat yield, application of 270 kg wheat seed and 150 kg nitrogen ha<sup>-1 </sup>is recommended.به منظور بررسی اثر نیتروژن و تراکم بوته گندم بر رشد و عملکرد گندم در شرایط تداخل علف هرز، آزمایشی در دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز در دو سال زراعی 89-1388 و 90-1389 در قالب کرت های دوبار خرد شده با سه تکرار اجرا گردید. تیمار ها شامل حضور و عدم حضور علف هرز، نیتروژن (50، 100 و 150 کیلوگرم در هکتار ) و تراکم گندم (180، 225، 270 و 315 کیلوگرم در هکتار) بود. نتایج نشان داد علف های هرز با تاثیر بر رشد و اجزای عملکرد دانه گندم بطور معنی داری عملکرد دانه را تا 07/43 درصدکاهش دادند. با افزایش نیتروژن از 50 به 150 کیلوگرم در هکتار عملکرد دانه بطور معنیداری به میزان 83/29 درصد (4/3840 در مقابل 4986 کیلوگرم در هکتار) افزایش یافت ولی در برهمکنش با علف هرز باعث افزایش وزن خشک علف های هرز بطور معنی داری شد و به نظر می رسد نیتروژن اضافی قادر به جبران خسارت ناشی از حضور علف هرز نباشد. با افزایش میزان بذر، عملکرد به طور معنیداری افزایش و توان رقابتی علف هرز با گندم کاهش یافت به گونهای که کمترین وزن خشک علف های هرز در میزان 315 کیلوگرم بذر در هکتار بدست آمد. به ازای افزایش هر کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار، وزن خشک علف های هرز به میزان 57/0 گرم در متر مربع افزایش یافت. در سطوح مختلف نیتروژن، عملکرد دانه گندم در واحد سطح با وزن خشک علف های هرز در واحد سطح رابطه خطی و منفی داشت. بطور کلی به نظر میرسد افزایش میزان بذر مصرفی در مقایسه با نیتروژن به عنوان یک راهکار زراعی نقش مهمتری در جبران خسارت علفهایهرز بر عملکرد دانه داشته باشد. لذا برای دستیابی به عملکرد بهینه در شرایط حضور علف هرز، مصرف 270 کیلوگرم بذر و 150 کیلوگرم نیتروژن در هکتار توصیه میشود.https://ijws.areeo.ac.ir/article_5822_1b118a5f7189577e0d85f2882c336141.pdfانجمن علوم علفهای هرز ایراندانش علفهای هرز ایران1735-35489220131222Effects of Additive to Ease Hard Water Impacts as a Carrier on Glyphosate (Roundup SL 41%) Efficiency and its Effect on Some Growth Parameters of Camelthorn (Alhagi psedoalhagi)تأثیر مواد افزودنی بر رفع اثرات کاهنده ناشی از سختی آب سمپاشی بر کارایی گلایفوسیت (رانداپ 41% SL) و تأثیرآن بر برخی پارامترهای رشد خار شتر (Alhagi psedoalhagi)1751855823FAمحمد بازوبندیعضو هیئت علمی مرکز تحقیقات مشهدمجید عباسپورعضو هیئت علمی مرکز تحقیقات مشهدحسین ترابیمرکز تحقیقات مشهدپیمان کشاورزمرکز تحقیقات مشهدJournal Article20140607This study was conducted to investigate enhancement effects of additives on efficacy of glyphosate at different levels of water hardness on camelthorn control at Abasabad Research Station (Mashhad) during 2009-2010. Two separate experiments were carried out. In the first experiment, Four doses of glyphosate (Rundup SL %41) i.e. 0, 4, 6 and 8 L.ha<sup>-1</sup> were separately tank mixed with 0.1, 0.25, 0.5 percent of X-change at three levels of water hardness including 47.5, 95 and 190 mgL<sup>-1</sup> of Mg<sup>+2</sup> + Ca<sup>+2</sup>. In the second experiment, ammonium sulfate at three levels i.e. 0, 3 and 4 percent replaced X-change while other treatments remained intact. Treatments were applied during early May to camelthorn plants. Each treatment was replicated three times. Results revealed that without applying additives to herbicide solution, glyphosate efficacy to reduce plant height was significantly declined at higher levels of water hardiness as ED<sub>50</sub> was increased from 2.478 to 31.407 L.ha<sup>-1</sup>. Maximum glyphosate efficiency was observed when X-change was used with concentration of 5%. It could reduce ED<sub>50</sub> to 6.579 L.ha<sup>-1</sup> compared to 31.407 L.ha<sup>-1</sup> where no additive was applied at highest level of hardness. Under low and medium ED<sub>50</sub>, there was no significant difference between xchange and ammonium sulfate.این تحقیق بهمنظور بررسی امکان رفع اثرات کاهنده آب سخت و افزایش کارایی گلایفوسیت در کنترل علفهرز خارشتر با افزودن ماده تجاری X-change و مقایسه آن با سولفات آمونیوم در سالهای 90-1388 طی دو آزمایش جداگانه هر یک در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار با آرایش فاکتوریل در ایستگاه تحقیقاتی عباس آباد (مشهد) به اجرا درآمد. در یک آزمایش چهار دز 0، 4، 6 و8 لیتر در هکتار گلایفوسیت در 3 سطح سختی آب حامل علفکش: کم، متوسط و زیاد بهترتیب 5/47، 95 و 190 میلیگرم در لیتر Mg<sup>+2</sup> + Ca<sup>+2</sup> و با غلظتهای 0، 25/0 و 5/0 درصد حجمی از افزودنی X-change در زمین آلوده به خارشتر مورد مطالعه قرار گرفتند. در آزمایش دوم سولفات آمونیوم با 3 غلظت 0، و3 و4 کیلوگرم در صد لیتر آب جایگزین X-change گردید و سایر تیمارها مانند آزمایش اول بود. نتایج نشان داد که کارایی علفکش گلایفوسیت در کاهش ارتفاع نهایی خارشتر در پایان فصل رشد با افزایش سطح سختی آب در صورت عدم مصرف هر یک از دو افزودنی بهشدت کاهش مییابد بهطوری که مقدار ED<sub>50</sub> لازم برای کاهش رشد عمودی خارشتر از 478/2 به 407/31 لیتر در هکتار افزایش یافت. افزایش غلظت X-change به 5/0 درصد بالاترین تأثیر در افزایش کارایی گلایفوسیت را در پی داشت بهطوری که شاخص ED<sub>50</sub>برای ارتفاع خارشتر از 407/31 در بالاترین سختی آب و عدم مصرف افزودنی به 579/6 لیتر در هکتار کاهش یافت. بر اساس نتایج این تحقیق افزودنی X-change نسبت به سولفات آمونیوم در سطوح پایین و متوسط سختی آب تفاوت معنیداری از نظر کارایی با یکدیگر نداشتند.https://ijws.areeo.ac.ir/article_5823_b3eed25737d60d1b0cea649b135248b5.pdfانجمن علوم علفهای هرز ایراندانش علفهای هرز ایران1735-35489220131222Evaluation of Basil (Ocimum basilicum) and Cowpea (Vigna unguiculata) Intercropping at Different Nitrogen Fertilizer Levels and its Effect on Weed Densityکارایی کشت مخلوط افزایشی ریحان و لوبیا چشمبلبلی در مقادیر مختلف کود نیتروژن و تأثیر آن بر جمعیت علفهایهرز1871995824FAهدی آبادیاندانشجوی دانشگاه آزاد تبریزمهرداد یارنیاعضو هیئت علمی دانشگاه آزاد تبریزهمت اله پیردشتیعضو هیئت علمی دانشگاه ساریرحمت عباسیعضو هیئت علمی دانشگاه ساریفرهاد فرح وشعضو هیئت علمی دانشگاه آزاد تبریزJournal Article20140607To study the effect of different levels of nitrogen and intercropping systems of basil (<em>Ocimum basiilicum</em> L.) and cowpea (<em>Vigna unguiculata</em> L.) on weed population structure, an experiment was carried out as a split-split plot a randomized complete blocks design with three replications during 2010-2011 at Sari Agricultural Science and Natural Resources University. Treatments included weed control and weed infested as the main plots, levels of nitrogen (0, 50 and 100 kg/ha) as sub plots, Sole cropping of cowpea and basil, and additive planting ratios of 25, 50 and 75% basil as sub-sub plots. Under weed control conditions, the highest yield of cowpea (685 kg ha<sup>-1</sup>) and maximum dry matter yield of basil (430 kg ha<sup>-1</sup>) were obtained from 50% basil ratio with 50 and 100 kg ha<sup>-1</sup>N fertilizer application, respectively. The highest yield of basil (139 kg ha<sup>-1</sup>) was observed in weed infested plots of 25% basil planting ratio and 100 kg ha<sup>-1</sup> nitrogen fertilizer with the highest invasive coefficient of 1.66 and competition coefficient of 3.42. The highest land equivalent ratio (1.43) belonged to 50% additive ratio of basil in weed free and the lowest (0.87) belonged to 75% ratio and without nitrogen fertilizer in weed infested condition. Generally, existence of cowpea in additive intercropping reduced the population and biomass of weeds compared to basil sole cropping. Increasing nitrogen fertilizer application caused faster closed canopy of plant species in intercropping which led to reduced weeds population and biomass.بهمنظور بررسی کشت مخلوط ریحان و لوبیا چشمبلبلی، آزمایشی بصورت کرتهای دو بار خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در دو سال زراعی 90-1389 در دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی ساری اجرا شد. کرتهای اصلی، کنترل و عدم کنترل علفهای هرز در طول فصل، کرتهای فرعی، سطوح مختلف کود نیتروژن (0 ، 50 و100 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار) و کرتهای فرعی فرعی، کشت خالص لوبیا چشمبلبلی و ریحان، و نسبتهای کشت افزایشی 25، 50 و 75 % ریحان بودند. در شرایط کنترل علفهای هرز، بالاترین عملکرد لوبیا چشمبلبلی (685 کیلوگرم در هکتار) و عملکرد ماده خشک ریحان (430 کیلوگرم در هکتار)، بترتیب از سطوح کودی 50 و 100 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و نسبت افزایشی 50 % ریحان بدست آمدند. حداکثر عملکرد ریحان (139 کیلوگرم در هکتار) در شرایط عدم کنترل علفهای هرز، با دارا بودن بیشترین ضریب تهاجم (66/1) و ضریب رقابت (42/3) در تیمار نسبت 25 % و سطح کودی 100 کیلوگرم در هکتار بدست آمد. بیشترین کارایی استفاده از زمین (43/1) نیز از نسبت 50 % ریحان در شرایط کنترل علفهای هرز و کمترین مقدار این شاخص (87/0) از نسبت 75 % ریحان بدون مصرف کود و عدم کنترل علفهای هرز بدست آمد. در مجموع، لوبیا چشمبلبلی در کشت مخلوط افزایشی با ریحان موجب کاهش جمعیت و زیستتوده علفهای هرز نسبت به ریحان خالص (بدون کنترل) شد و افزایش کود نیتروژن موجب همپوشانی سریعتر گونههای گیاهی در کشت مخلوط و کاهش علفهای هرز گردید.https://ijws.areeo.ac.ir/article_5824_c84bfc1f2489aca59e0c6e31abe89fe5.pdfانجمن علوم علفهای هرز ایراندانش علفهای هرز ایران1735-35489220131222Evaluating of some Herbicides to Control Bermudagrass (Cynodon dactylon) and Field Bindweed (Convolvulus arvensis) in Established Alfalfa (Medicago sativa)ارزیابی چند علفکش در کنترل پنجه مرغی (Cynodon dactylon) و پیچک (Convolvulus arvensis) در یونجه (Medicago sativa) مستقر2012115829FAابراهیم ممنوعیمرکز تحقیقات جیرفتمحمدعلی باغستانیموسسه تحقیقات گیاهپزشکیJournal Article20140607In order to evaluate the effect of some herbicides for weed control in established alfalfa, an experiment was conducted in a randomized complete blocks design with 4 replications in the Agricultural Research Center of Jiroft, for two years from 2009 to 2011. Treatments included Pursuit (imazethapyr SL 10%) at 0.4, 0.6, 0.8 and 1 Lit/ha plus cytogate at 1 Lit/ha, plus Focus (cycloxydim EC 10%) at 2 Lit/ha, Stomp (pendimethalin EC 33%) at 2.5 and 3 Lit/ha, Bazagran (bentazon SL 48%) at 3 L/ha plus focus at 2 Lit/ha, Senkor (metribuzin WP 70%) at 1 kg/ha, Butress (2,4,DB 42.3 % EC) at 2, 2.5, 3, 3.5 li/ha and weed- free as a check. The effect of herbicides on alfalfa biomass and weed biomass and density was studied from 3 harvests. Herbicides had significant effect on the density and biomass of bermudagrass (<em>Cynodon dactylon</em>) and field bindweed (<em>Convolvulus arvensis</em>). Herbicide cycloxydim, at 2 L/ha, was best to control bermudagrass, reducing density by 47-64% and dry weight by 47-62%. The best treatment to control field bindweed was 2,4-DB at 3.5 L/ha, reducing density by 38-42% and dry weight by 36-39%. The highest alfalfa yield was obtained with imazethapyr at 0.8 and 1 L/ha plus cytogate at 1 Lit/ha, plus cycloxydim at 2 Lit/ha.به منظور ارزیابی اثر چند علفکش در کنترل علفهایهرز مزارع یونجه مستقر در منطقه جیرفت، آزمایشی بصورت طرح بلوکهای تصادفی کامل با 4 تکرار طی دو سال (89-1387) اجرا شد. تیمارهای آزمایش عبارت بودند از کاربرد علفکشهای پرسوئیت (ایمازتاپیر 10 درصد SL) به میزانهای 4/0، 6/0، 8/0 و 1 لیتر در هکتار به همراه یک لیتر سیتوگیت بعلاوه فوکوس (سیکلوکسیدیم 10 درصد EC) به میزان 2 لیتر در هکتار، استامپ (پندی متالین 33 درصد EC) به میزان 5/2 و 3 لیتر در هکتار، بازاگران (بنتازون 48 درصد SL) به میزان 3 لیتر در هکتار بعلاوه سیکلوکسیدیم به میزان 2 لیتر در هکتار، سنکور (متریبوزین 70 درصد WP) به میزان یک کیلوگرم در هکتار، بوترس (توفوردیبی 3/42 درصد EC) به میزان 2، 5/2، 3 و 5/3 لیتر در هکتار از ماده تجارتی و تیمار شاهد شامل وجین در طول فصل رشد بود. اثر علفکشها بر کاهش وزن خشک و تراکم علفهایهرز طی سه چین بررسی شد. نتایج نشان داد تیمارها اثر معنیداری بر کاهش تراکم و وزن خشک علفهایهرز پنجه مرغی (<em>Cynodon</em> <em>dactylon</em>) و<em> </em>پیچک (<em>Convolvulus arvensis</em>)<em> </em>داشتند. در بین تیمارهای آزمایش سیکلوکسیدیم دو لیتر در هکتار بهترین گزینه در کنترل پنجه مرغی بود، بطوری که این تیمار تراکم این علفهرز را بین 47 تا 64 و وزن خشک آن را بین 47 تا 62 درصد کاهش داد. بهترین تیمار جهت کنترل پیچک علفکش توفوردیبی به میزان 5/3 لیتر در هکتار از ماده تجارتی بود و توانست تراکم این علفهرز را بین 38 تا 42 درصد و وزن خشک آن را 36 تا 39 درصد کاهش دهد. بیشترین عملکرد یونجه نیز در حضور تیمارهای کاربرد ایمازتاپیر 8/0 و یک لیتر سیکلوکسیدیم در هکتار برداشت شد.https://ijws.areeo.ac.ir/article_5829_e72ea98a5f4b19aa3565cb21a5c863a4.pdf